طوفان گرانی و تورم، زندگی کارگران پیرانشهر را به سراشیبی معیشتی کشانده و تاب آوری آنان در برابر فشار اقتصادی روزافزون در حال پایان است.

آنچه امروز در محله‌های کارگری شهر مرزی پیرانشهر می‌گذرد، فراتر از یک گزارش اقتصادی، تصویری از یک چالش عمیق اجتماعی است. موج خروشان و بی‌امان گرانی‌های پیاپی، ستون‌های زندگی قشری را که ستون‌های اصلی توسعه و تولید هستند، به لرزه درآورده است. کارگران، این قشر زحمت‌کش که زمانی باتکیه‌بر درآمد حاصل از کار و تلاش خود، می‌توانستند حداقل‌های یک زندگی آبرومند را تأمین کنند، امروز در میانۀ میدانی نابرابر، تنها با دستانی خالی و آینده‌ای مبهم روبرو هستند. بحرانی که ریشه در ناترازی ساختاری بین درآمد و هزینه دارد و تبعات آن، دامن‌گیر تمامی ارکان زندگی خانوادگی و اجتماعی شده است.

 

از اقتصاد کلان تا جیب خالی: تشریح یک شکاف روزافزون

 

مرکز این طوفان، شکاف عمیق و روزافزون بین نرخ تورم و رشد دستمزدهاست. در حالی که نرخ تورم بر اساس داده‌های رسمی به ارقامی دورقمی و در حوزه کالاهای اساسی و مسکن به ارقامی به مراتب بالاتر صعود کرده، افزایش سالیانۀ دستمزدها نه تنها پاسخی به این افزایش سرسام‌آور نبوده، بلکه در عمل، قدرت خرید را به میزان قابل توجهی کاهش داده است. این امر به معنای واقعی کلمه به فقیرتر شدن قشر کارگر منجر شده است. حقوقی که زمانی ضامن پرداخت اجاره بها، خرید مایحتاج ماهانه و اندکی پس‌انداز برای روز مبادا بود، امروز حتی از عهدۀ پرداخت یکی از این اقلام نیز به تنهایی برنمی‌آید. این ناکارآمدی درآمدی، خانواده‌ها را به سمت قرض و استقراض از بازارهای غیررسمی و فروشندگان اقساطی سوق داده که خود به مثابۀ چرخه‌ای باطل، بار debt (بدهی) را بر دوش آنان می‌افزاید و هر ماه بر عمق بحران می‌افزاید.

 

فرسایش بنیان‌های خانواده: قربانیان خاموش بحران

 

تبعات این فشار اقتصادی محدود به حساب بانکی نمی‌ماند و به کانون خانواده راه می‌یابد. اولین و واضح‌ترین تأثیر، تنش و استرس دائمی است. نگرانی دائمی از تأمین معیشت، آرامش و آسایش خاطر را از خانواده‌ها ربوده و روابط را تحت تأثیر قرار داده است. والدین مجبور به کار کردن در دو یا حتی سه شیفت کاری هستند که این امر، زمان حضور کیفی و تربیتی آنان با فرزندان را به شدت کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، کودکان و نوجوانان در چنین خانواده‌هایی، نخستین قربانیان محرومیت‌های ناخواسته هستند. حذف یا کاهش شدید هزینه‌های مربوط به آموزش از جمله کلاس‌های تقویتی، کتاب‌های غیردرسی، و حتی امکان ادامه تحصیل در دانشگاه به دلیل فشار هزینه‌ها، آینده سرمایه انسانی این جامعه را به مخاطره می‌اندازد.

 

حوزه سلامت: نخستین قربانی بودجه خانوار

 

وقتی پای اولویت‌بندی هزینه‌ها به میان می‌آید، “درمان” و “پیشگیری” نخستین مواردی هستند که از سبد هزینه‌ها حذف یا به تعویق می‌افتند. مراجعه به پزشک برای معاینۀ دوره‌ای، خرید داروهای مزمن، و حتی پیگیری دردهای جدی به دلیل عدم توان مالی به امری عادی تبدیل شده است. بسیاری از کارگران و خانواده‌هایشان تنها در شرایط اورژانسی و بسیار حاد به مراکز درمانی مراجعه می‌کنند، امری که هم هزینه نهایی درمان را افزایش می‌دهد و هم خطرات جانی جبران‌ناپذیری را به دنبال دارد. این “تابآوری سلامت” در جامعه کارگری در حال کاهش خطرناکی است و هرگونه بیماری غیرمنتظره می‌تواند به یک بحران مالی تمام‌عیار برای یک خانوار تبدیل شود.

 

پیامدهای اجتماعی: از حاشیه‌نشینی تا تغییر الگوهای رفتاری

 

کاهش شدید قدرت خرید و افزایش فقر، خانواده‌های کارگری را به سمت حاشیه شهرها و سکونتگاه‌های غیررسمی با امکانات کمتر سوق می‌دهد. این امر خود باعث تشدید محرومیت و محدودیت دسترسی به خدمات آموزشی، بهداشتی و رفاهی می‌شود. از سوی دیگر، تغییر الگوی مصرف به سمت کالاهای با کیفیت پایین‌تر و اغلب غیراستاندارد، سلامت عمومی را تهدید می‌کند. افزایش فشارهای روانی نیز می‌تواند به بروز ناهنجاری‌های اجتماعی از جمله افزایش پرخاشگری، خشونت خانگی و در مواردی، روی آوردن به بزهکاری برای تأمین معیشت بینجامد.

 

در جستجوی راهکار: فراتر از افزایش عددی دستمزد

 

راه برون‌رفت از این بحران چندبعدی، تنها در افزایش عددی و نمادین حق السعی خلاصه نمی‌شود. آنچه لازم است، یک بازنگری اساسی و اجرای یک بسته حمایتی جامع و هدفمند است. این بسته باید شامل موارد زیر باشد:

 

· تعیین حداقل دستمزد بر اساس سبد معیشت واقعی: محاسبۀ دستمزد نه بر مبنای تورم کلی، بلکه بر اساس هزینۀ واقعی یک سبد کالاهای اساسی برای یک خانوادۀ (استاندارد).

 

· کنترل تورم و تثبیت بازار: اجرای سیاست‌های کارآمد برای مهار تورم افسارگسیخته، به ویژه در حوزۀ کالاهای اساسی و مسکن.

 

· حمایت از بیمه و درمان: تقویت پوشش بیمه‌های درمانی پایه و تکمیلی برای پوشش حداقلی هزینه‌های درمانی خانواده‌های کارگری.

 

· حمایت از آموزش فرزندان: اختصاص یارانه‌های آموزشی مستقیم یا بن‌کالا برای کاهش فشار هزینه‌های تحصیلی بر دوش این خانواده‌ها.

 

به نظر می‌رسد بدون عزمی راسخ برای اجرای چنین راهکارهای ساختاری، چرخۀ معیوب فقر و گرانی همچنان به گردش خود ادامه خواهد داد و طبقۀ کارگر که موتور محرک اقتصاد است، هر روز فرسوده‌تر و فرسوده‌تر خواهد شد. آینده‌ای که در آن کرامت و آرامش قشر کارگر قربانی رقم‌های اقتصادی شود، آینده‌ای تاریک برای تمامی جامعه خواهد بود.

نویسنده: علی محمدی